متن اصلی و تفسیر ای جینگ
شش خطی 59
حل شدن و رهایی از ذهن
اسامی دیگر شش خطی 59:
حل شدگی، خود را فراموش کردن، رهایی از نفس، پخش شدن، جدا شدن، پراکندگی، حل و فصل، تجزیه و تحلیل، غلبه بر اختلافات، تجدید اتحاد، محو شدن، اصلاح مسیر، تطهیر
شش خطی 59
حل شدن و رهایی از ذهن
چکیده:
مقاومتهای ذهنی موجب جدایی و انزوای شما شده است.
این مواضع دفاعی باعث شده از چیزها یا کسانی که بیشتر از همه به آنها نیاز دارید جدا شوید.
هر دلیلی که باعث این اختلافات شده دیگر مهم نیست؛ اکنون زمان پایین آوردن مواضع دفاعیتان است.
با ارتباط برقرار کردن با منشأ میتوانید تمام ناخالصیها، هوسها و ترسهای ذهنی را کنار بگذارید تا بار دیگر قدرت درونی خود را بازیابید و یگانگی خود با دیگران و همهی جهان هستی را تجربه کنید.
اگر در حق شما بدی کردهاند، ببخشید.
اگر فروپاشیدهاید، به پا خیزید.
اگر زخم خوردهاید، التیام یابید.
اگر قضاوت شدهاید، بگذرید.
اگر به چیزی چنگ زدهاید، رهایش کنید تا یکپارچگی درونی خود را بار دیگر به دست آورید و آن را در زندگی خود ببینید.
همکاری در انجام کاری که کسی به عهده گرفته و نفع عمومی دارد کمک میکند تا تفرقهها کنار گذاشته شوند و یگانگی و همدلی شکل بگیرد.
معرفی شش خطی
بادی که بر روی آب وزش میکند، آن را پراکنده کرده و به شکل کف و مه تبدیل میکند. این نشان میدهد که وقتی انرژی حیاتی یک انسان درون او مسدود شود (که به عنوان اعلام خطر توسط ویژگی سهخطی پایینی مطرح شده) نرمی و ملایمت برای شکستن و حل این مسدودیت مفید است.
سنجش ششخطی:
«حل شدگی(رهایی از نفس)».
موفقیت.
امپراطور به معبد نیاکانش نزدیک میشود.
گذشتن از رودخانه بزرگ برای فرد هماهنگ و سودمند است.
درستی و محکمی هماهنگ و سودمند است.
دغدغه این ششخطی هم مانند ششخطی «45 گردِ همایی»، جمع کردن عناصر پراکنده است.
اینجا پراکنده کردن یا حل کردن موانع و تفرقههای درون فرد یا گروه مد نظر است که باعث انزوا و جدایی شدهاند.
این موانع یا تفرقهها عموما به خاطر پیشداوری، بدگمانی، کژفهمی و سوءتعبیر ایجاد میشوند. آنها را کنار بگذارید تا هم در درون و هم در بیرون، متحد باشید؛ چون این پراکندگی درونی و تفرقه بیرونی اصلیترین دلیل رنج در زندگی است.
خاطر جمعی، انسجام درونی، یکپارچگی، وحدت و یگانگی نقطهی مقابل تفرقه، پراکندگی و تناقض است.
پراکندگی راه را برای گردهمایی نشان میدهد و این دلیل شباهتهای دو نوشته است.
گردهماییهای معنوی در مذاهب مختلف، به منظور پراکنده کردن و حل کردن همین موانع به کار میرفته است؛ این آیینها با ایجاد نیروی عظیم جمعی، هوشیاری جمعی را به سطحی میرسانده که همه میتوانستند یگانه بودن و وحدت داشتن همه چیز را درک کنند.
معنای بعدی برای این ششخطی در مورد همکاری در انجام کارهای بزرگی است که انسان بزرگی به عهده گرفته تا خدمتی همگانی انجام دهد.
با تمرکز بر این هدف، تفرقهها کنار گذاشته میشوند و اتحاد شکل میگیرد.
تصویر ششخطی:
باد بر فراز آب میوزد:
نگارهی «حل شدگی(رهایی از نفس)».
به این ترتیب پادشاهان باستانی به درگاه خداوند قربانی میکردند و معبد میساختند.
مانند گرمای بهار که یخهای زمستانی را آب میکند، گرمای نور حقیقت -که از اصل و ذات زندگی نشئت میگیرد- سختیها و خودخواهیها را ذوب کرده و بار دیگر نیروی درونی انسانها را برای به هم پیوستن بیدار میکند.
تنها از راه ارتباط با حقیقت یگانهای که درون هر چیز حاضر است –خواه به وسیلهی استاد معنویتان، مراسم جمعی معنوی یا نماز و مراقبه- میتوان این جداییهای ناشی از نفسانیت، حرص و طمع را برای همیشه از میان برداشت و یکپارچگی با جهان هستی را تجربه کرد.
گفتارها و نقل قولهای مرتبط با شش خطی:
گفتاری ثبت نشده - در حال جمع آوری و آماده سازی
ترجمه و توضیح کامل هر شش خط
خط اول:
شش در آغاز (یین در پایین) یعنی:
او با قدرت یک اسب کمک میکند.
خوش اقبالی.
تفسیر خط اول
این مهم است که بر جداییها در همان ابتدا و پیش از کامل شدن غلبه کرد – همانطور که پیش از اینکه ابرها طوفان و بارش به راه بیاندازند باید پراکنده شوند.
در چنین مواقعی وقتی فاصله گرفتنهای پنهانی در خلق و خو خود را نشان میدهند و منجر به کژفهمیهای متقابل میشوند، تلاشهای سریع و جدی برای حل این کژفهمیها و بیاعتمادیهای متقابل باید صورت بگیرد.
خط دوم:
نُه در جایگاه دوم یعنی:
در (هنگام) پراکندگی، او شتابان به سمت چیزی میرود که حمایتش میکند.
افسوس محو میشود.
تفسیر خط دوم
وقتی فرد درون خود آغاز بیگانگی و بیزاری از دیگران را کشف میکند که برخاسته از مردم گریزی و طبع بیمار است، باید برای حل این موانع برنامهای تنظیم کند. او باید به خود انگیزه بدهد و درون خود را بیدار کند، و با سرعت به سمت چیزی برود که از او حمایت میکند. چنین حمایتی هرگز با داشتن نفرت یافت نمیشود، بلکه همواره با داشتن قضاوتهای عادلانه و غیر افراطی از مردم و حفظ حسن نیت یافت میشود. اگر او چنین رویکرد بازی نسبت به انسانها پیدا کند، در حالی که در همین زمان تمام طبع بیمار او حل شده است، دلیلی برای افسوس باقی نمیماند.
خط سوم:
شش در جایگاه سوم یعنی:
او خود را (در مسئلهی مورد نظر) حل میکند.
افسوسی نیست.
تفسیر خط سوم
تحت شرایطی خاص، کار فرد ممکن است تا حدی سخت شود که خود را فراموش کند. او باید تمام خواستههای شخصی و هر چیزی که خود - من در مورد آن برای خود میخواهد را کنار گذاشته و پراکنده کند. تنها بر اساس این نفی بزرگ خود است که او میتواند نیروی لازم برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ را داشته باشد. با هدف گذاری روی وظایف بزرگ بیرون از خود، او میتواند به این سطح برسد.
خط چهارم:
شش در جایگاه چهارم یعنی:
او پیوند با گروه خود را قطع میکند.
خوشاقبالی فوقالعاده.
پراکندگی به نوبهی خود، به انباشتگی منجر میشود.
این کاری است که انسانهای معمولی حتی به آن فکر نمیکنند.
تفسیر خط چهارم
وقتی ما مشغول انجام وظیفهای هستیم که نفع عمومی دارد، باید تمام دوستیهای شخصی را کنار بگذاریم. تنها با فراتر رفتن از تمایلات گروهی است که به چیزی تعیین کننده دست مییابیم. کسی که شجاعت چشم پوشی از آنچه نزدیک است را دارد، پیروز آنچه دور از دسترس است میشود. اما برای درک این دیدگاه، باید دید وسیعی از پیوندهای مرتبط و متقابل زندگی داشت، چیزی که تنها انسانهای غیر معمولی میتوانند به آن دست یابند.
خط پنجم:
نُه در جایگاه پنجم یعنی:
فریادهای بلندش همچون عرق ریختن (که تب را برطرف میکند) حل کننده است.
«حل شدگی»! امپراطور بدون اینکه سرزنش شود پابرجا میماند.
تفسیر خط پنجم
در زمان جدایی و پراکندگی همگانی، اندیشهای بزرگ، یک نقطهی کانونی برای منظم ساختن فرآیند بهبود فراهم میکند. درست مثل یک بیماری که با عرق ریختن به اوج بحران خود میرسد، به همین ترتیب، یک ایدهی بزرگ و محرک، یک رستگاری حقیقی در زمان بنبستهای کلی است. این به مردم یک نقطهی اتکا میدهد – فردی در جایگاه فرمانروا که میتواند تمام سوءتفاهمها را برطرف کند.
خط ششم:
نُه در جایگاه ششم یعنی:
او خونش را پاک میکند.
جدا شدن، فاصله گرفتن و خارج شدن کار اشتباهی نیست.
تفسیر خط ششم
ایدهی پاک شدن خون فرد یعنی حل کردن مسئلهای که میتوانست منجر به خونریزی و زخمی شدن شود، یعنی، پرهیز از خطر. اما اینجا منظور این نیست که فرد از سختیها برای خودش فقط اجتناب کند، بلکه منظور این است که او نزدیکانش را نیز نجات دهد – کمک کند تا پیش از رسیدن خطر فرار کنند، یا از خطر موجود فاصله بگیرند، یا راهی برای رهای از خطری که هماکنون با آن روبرو هستند پیدا کنند. به این شیوه او کار درست را انجام میدهد.
ریچارد ویلهلم، سفر به چین و ای جینگ:
ریچارد ویلهلم(1930 – 1873) که یک مسیحی تمام عیار آلمانی است برای تبلیغ مسیحیت به چین میرود و برای ۲۵ سال تلاش میکند مردم این سرزمین را مسیحی کند. البته موفق به مسیحی کردن یک نفر هم نمیشود!
اما دستاورد ریچارد آشنایی با آموزههای چینی، زبان و فرهنگ این کشور بود که به نوشتن یکی از بهترین ترجمهها، جمعآوریها و توضیحات کتاب ای جینگ(یی چینگ) برای غیر چینی زبانها ختم شد.
ریچارد ویلهلم
کارل یونگ دربارهی ریچارد ویلهلم مینویسد:
او دارای موهبتی بود که (به واسطهی آن) میتوانست بدون تعصب و برای آشکار کردن (عقاید و بینش) ذهنیت یک خارجی (نسبت به مسائل گوناگون) و همدلی کردن به او گوش کند و (اینها) او را قادر میساخت تا گنجینههای فکری چین را در دسترس اروپا قرار دهد. او (هرکاری کرد) نتوانست از شناخت عقلانیت و شفافیت افکار چینی فارغ شود... این (نگاه چینیان به زندگی) او را سخت در برگرفته و مجذوب کرده بود.