متن اصلی و تفسیر ای جینگ
شش خطی 48
چاه
اسامی دیگر شش خطی 48:
منشأ، سرچشمه، نیازهای پایهی زندگی، منبع بیپایان، هوشیاری ژرف، پتانسیل ناب، توان بالقوه
شش خطی 48
چاه
چکیده:
نیرو و پتانسیلی در دسترس شما است که میتوانید از آن استفاده کنید و از منافعش بهرهمند شوید، اما استفاده کردن یا نکردن سود یا ضرری برای منبع ندارد.
این منبع سرشار، در اصل همان چشمهی پایان ناپذیر الهی است که همه به آن دسترسی دارند، و جلوهی بیرونی آن میتواند انسانی آگاه یا توانمند باشد که پشتیبان و حامی شما است و با حمایت و همراهیاش احساس تنهایی و جدا افتادگی را از درون شما میزداید.
البته کیفیت و کمیت بهره برداری هرکس از آن به خودش بستگی دارد.
مثلا اگر به دلیل غرور یا افکار نامناسب با نیروی برتر یا انسان آگاه ارتباط برقرار نکنیم، طناب ما کوتاه است و از آن بهره مند نمیشویم.
و یا اگر پذیرش کافی را نداشته باشیم، یا بیملاحظه و مغرور برخورد کنیم، بهره مندی از این منبع که میتواند اعضای خانواده یا دوست ما باشد را از دست میدهیم.
ارتباط با این منبع در دسترس، احساس یگانگی و یکی بودن با زندگی را جایگزین احساس تنهایی یا جدا افتادگی میکند.
البته احساس تنهایی و جدایی از دیگران به این خاطر نیست که چاه خشک شده یا در دسترس نیست، بلکه صرفا ابزار لازم برای دسترسی به آن را گم کردهایم؛ بهترین وسیلهی ارتباط با منشأ زندگی، انسانهای آگاهی هستند که با «سرچشمهی زندگی» هماهنگ و یکی هستند و میتوانند وسیلهی اتصال دوبارهی ما نیز باشند.
شما نیز سعی کنید چون سرچشمهی بیپایان زندگی باشید. در حد توان، دیگران را در کار و زندگی حمایت کنید و آنها را نیز به این کار(حمایت دیگران) تشویق کنید.
معرفی شش خطی
چوب پایین است و آب بالا. چوب پایین میرود تا از زمین آب بالا بیاورد. این تصویر، از چاه آب، تیرهای چوبی و دلو (سطل) در چین باستان گرفته شده است. در چین باستان سطل ها گلی بوده اند به همین دلیل چوب نشان دهندهی سطل نیست، بلکه تیرکهای چوبی را نشان میدهد که با آنها آب را از چاه بالا میکشند. این تصویر همچنین به دنیای گیاهان اشاره میکند که آب را از درون زمین با ریشه و آوندهای خود بالا میکشند.
چاهی که از آن آب بر میدارند ایدهی خوراک رساندن و پرورش دادن بیپایان و خستگی ناپذیر را هم مطرح میکند.
سنجش ششخطی:
«چاه».
شهر ممکن است تغییر کرده باشد، اما چاه نمیتواند تغییر کرده باشد.
چاه نه کاهش و نه افزایش میابد.
آنها (مردم) میآیند و میروند و از چاه برداشت میکنند.
اگر فرد تا پایین و نزدیک آب رسیده باشد ولی طناب تا آخر نرود (و به آب نرسد) یا دلو (سطل) بشکند، بداقبالی به بار میآید.
در چین باستان پایتختها، گاهی به خاطر جایگاه بهتر، گاهی به خاطر دگرگونی سلسهها جابجا میشده. سبک معماری در طول قرنها تغییر کرده، اما شکل چاه از دوران باستان تا امروز ثابت باقی مانده است. از این رو «چاه» سمبل آن ساختارهای اجتماعی است که توسط انسانها و مستقل از همهی اتفاقات سیاسی، برای برآورده ساختن ابتدایی ترین و اصیل ترین نیازهای انسانی تکامل یافته است.
ساختارهای سیاسی به همراه تغییر کشورها تغییر کرده است، اما زندگی مردم با نیازهایی که دارد همواره یکسان باقی میماند و این چیزی است که تغییرناپذیر است. زندگی نیز پایدار و بی انتها است. نه بیشتر میشود و نه کمتر؛ برای یکی و برای همه. نسلها میآیند و میروند و همه از زندگی و فراوانی بیپایان آن لذت میبرند.
به هر حال، سازمانهای سیاسی و اجتماعی رضایت بخش دو پیشنیاز دارند. ما باید تا زیربنای زندگی پیش رویم. چون هر نظام و سیستم سطحی که به این نیازهای عمیق توجهی ندارد و آنها را برطرف نمیکند، آنقدر بیاثر است که گویی هیچ تلاشی برای ایجاد چنین نظامی انجام نشده.
بیملاحظگی -که باعث میشود سطل بشکند- هم فاجعه آمیز است. برای مثال اگر ارتش یک کشور زیاده روی کند باعث بروز جنگها میشود، نیروی دولت تحلیل میرود، این همان شکستن سطل است.
این ششخطی برای زندگی فرد هم کاربرد دارد. هر چند روحیه یا تحصیلات افراد ممکن است متفاوت باشند، اساس طبیعت انسان در همه یکسان است. و هر انسانی می تواند از این چشمه ی پایان ناپذیر الهی که در ذات اوست، در مسیر رشد خود استفاده کند. اما اینجا دو خطر در کمین است: انسانی ممکن است در مسیر آموزش دیدن و پرورش دادن خود نتواند به ریشه های حقیقی ذات خود نفوذ کند و در جایی در این مسیر، دگم و بدون انعطاف باقی بماند – رشدی جزئی که همانند آموزش ندیدن بد است –، یا ممکن است ناگهان فرو بپاشد و رشد فردی خود را متوقف کند.
تصویر ششخطی:
آب روی چوب:
نگارهی «چاه».
به این ترتیب انسان برتر مردم را در کارهایشان حمایت می کند و آن ها را تشویق می کند که به یکدیگر کمک کنند.
سه خطی «سون»، درخت، پایین است و سه خطی «ک.آن»، آب، بالا است. تنه ی درخت آب را بالا می کشد. درست مثل تنه ی درخت که همچون اندامی است که همچون چاه به همه ی اجزای گیاه سود می رساند، انسان برتر جامعه ی انسانی را سامان می بخشد، به این ترتیب، مثل بخشی از درخت، اجزای این جامعه در کنار هم، برای سود رساندن به کل تلاش می کنند.
گفتارها و نقل قولهای مرتبط با شش خطی:
گفتاری ثبت نشده - در حال جمع آوری و آماده سازی
ترجمه و توضیح کامل هر شش خط
خط اول:
کسی از چنین «چاه» گلآلودی آب نمیخورد.
هیچ حیوانی هم به چنین چاه قدیمیای سر نمیزند.
تفسیر خط اول
اگر کسی اطراف باتلاق های دور افتاده پرسه بزند، زندگی او به گل می نشیند. چنین فردی تمام چیزهای ارزشمند انسانی را از دست می دهد. دیگران هم به دنبال کسی نمی گردند که مسبب گمشدگی و دور افتادگی خودش است. در آخر کسی هم خودش را به خاطر او به دردسر نمی اندازد.
خط دوم:
از دهنهی «چاه» او به ماهیها تیراندازی میکند.
ظرف شکسته و (آب) از آن نشت می کند.
تفسیر خط دوم
آب پاک است اما از آن استفاده نشده است. به این ترتیب چاه تنها جایی قرار گرفته که ماهی ها از آن استفاده می کنند و دیگران تنها به خاطر گرفتن ماهی به سمت چاه می آیند. اما ظرف حمل ماهی ها شکسته و به همین دلیل نمی توان ماهی ها را در آن نگه داشت. این تصویر وضعیت فردی را نشان می دهد که چیزهای خوبی دارد اما از آن ها راضی نیست و غر و لند می کند. کسی به خاطر چنین فردی به خودش زحمت نمی دهد. در نتیجه ذهن او به هم می ریزد. او با انسان های پست ارتباط برقرار می کند و دیگر نمی تواند چیز ارزشمندی به دست آورد.
خط سوم:
«چاه» پاک شده است، اما کسی از آن نمینوشد.
این قلب من را اندوهگین می کند؛ چون فرد میتواند از آن آب بردارد.
اگر پادشاه ذهن روشنی داشت، همه میتوانستند از این خوشاقبالی لذت ببرند.
تفسیر خط سوم
فردی توانمند در دسترس است. او مانند چشمه و چاهی پاک است که آب آشامیدنی دارد. اما هیچ استفاده ای از آن نمی شود. این مایه ی اندوه کسانی است که او را می شناسند. او آرزو می کند که شاهزاده او را بشناسد؛ این می تواند باعث خوش اقبالی همگان شود.
خط چهارم:
«چاه» بسته شده است. سرزنشی در کار نیست.
تفسیر خط چهارم
حقیقتاً وقتی چاه در حال سنگ چین شدن و بازسازی است قابل استفاده نیست. اما این کار بیهوده نیست؛ نتیجه این است که آب پاک می ماند. در زندگی هم زمان هایی است که شما باید اوضاع خود را سامان دهید و منظم کنید. در طول چنین دوران هایی نمی توانید برای دیگران کاری انجام دهید، اما کار شما ارزشمند است، چون نیرو و توانمندی شما از طریق این رشد درونی و فردی تقویت می شود و می توانید کارهای بیشتری انجام دهید.
خط پنجم:
در «چاه» آبی خنک، بهاری و پاک هست که فرد میتواند از آن بنوشد.
تفسیر خط پنجم
چاهی که توسط چشمه ای جوشان پر میشود چشمهی خوبیست. کسی که اخلاق او مانند چنین چشمهای است به دنیا آمده تا رهبر و ناجی انسانها باشد، چون او آب زندگی بخش است. با این همه، ویژگی «خوش اقبالی» اینجا بیان نشده است. تنها نکته ی مهم در مورد یک چاه این است که آب از آن برداشت شود. بهترین آب هم وقتی از آن استفاده نشود، تنها یک پتانسیل برای تازگی بخشیدن است. این در مورد رهبران بشریت هم صادق است: تنها نکته ی مهم در مورد آنها این است که شما باید از چشمه ی سخنان آن ها بنوشید و آن ها را تبدیل به زندگی کنید.
خط ششم:
او بدون روبرو شدن با مانعی از «چاه» آب برمیدارد.
این چاه قابل اتّکا و مورد اطمینان است.
خوش بختی فوقالعاده.
تفسیر خط ششم
این چاه متعلق به همه است و آب برداشتن از آن برای هیچکس ممنوع نیست. مهم نیست چه تعدادی بیایند، همه آنچه نیاز دارند را خواهند یافت، چون این چاه قابل اتکا و مورد اطمینان است. چشمه ی این چاه چاه چشمه ای دارد که هرگز خشک نمی شود. به همین دلیل خیر و برکتی بسیار بزرگ برای تمام سرزمین به حساب می آید.
ریچارد ویلهلم، سفر به چین و ای جینگ:
ریچارد ویلهلم(1930 – 1873) که یک مسیحی تمام عیار آلمانی است برای تبلیغ مسیحیت به چین میرود و برای ۲۵ سال تلاش میکند مردم این سرزمین را مسیحی کند. البته موفق به مسیحی کردن یک نفر هم نمیشود!
اما دستاورد ریچارد آشنایی با آموزههای چینی، زبان و فرهنگ این کشور بود که به نوشتن یکی از بهترین ترجمهها، جمعآوریها و توضیحات کتاب ای جینگ(یی چینگ) برای غیر چینی زبانها ختم شد.
ریچارد ویلهلم
کارل یونگ دربارهی ریچارد ویلهلم مینویسد:
او دارای موهبتی بود که (به واسطهی آن) میتوانست بدون تعصب و برای آشکار کردن (عقاید و بینش) ذهنیت یک خارجی (نسبت به مسائل گوناگون) و همدلی کردن به او گوش کند و (اینها) او را قادر میساخت تا گنجینههای فکری چین را در دسترس اروپا قرار دهد. او (هرکاری کرد) نتوانست از شناخت عقلانیت و شفافیت افکار چینی فارغ شود... این (نگاه چینیان به زندگی) او را سخت در برگرفته و مجذوب کرده بود.