متن اصلی و تفسیر ای جینگ
شش خطی 3
دشواریهای آغازی تازه
اسامی دیگر شش خطی 3:
سختی ابتدایی، نماد برخاستن، جوانه زدن، دردهای زایش و بالندگی، خطرهای گذرا، مشکلات ابتدایی، مشکلات استرسی، دردسر رشد سازمانی، شروعهای دشوار، دردسرهای رشد، موانع اولیه
شش خطی 3
دشواریهای آغازی تازه
چکیده:
ماجراهای تازه ذاتاً با هرج و مرج همراه هستند اما موفقیت و رشد بسیاری با خود دارد.
این ماجرای تازه در بهترین حالتش هم سخت است؛ مثل جوانهای که از میان سنگ و خاک تلاش میکند خود را بالا بکشد.
با اینحال، این ماجرا بخشی از مسیر شماست و باعث میشود «گوهر وجودتان بهتر بدرخشد و توانمندیهایی که داشتهاید ولی از آنها استفاده نمیکردید را به کار بگیرید».
در این فرآیندی تازه و ناشناخته(تاریک) اگر به دنبال افکار پراکنده و غالباً سردرگم کننده راه بیفتید و بخواهید با عملگرایی ماجرا را پیش ببرید، بیشتر گیر میفتید.
پس باید از آگاهی کمک بگیرید، کارهایی مثل مراقبه، نماز و آوردن سکوت و آگاهی به درون بسیار کمک کننده است. تجلی بیرونی این آگاهی کسی یا کسانی در نزدیکی شماست که میتوانید از راهنمایی و کمکشان استفاده کنید.
«تنها بر اساس تشخیص درست شهودی و آگاهانه(درونی) یا راهنمایی بیرونی عمل کنید.»
درون این هرج و مرج نظمی هست. سرنخ آن را بیابید و به اوضاع سر و سامان دهید؛ تفکیک کردن، توأم با وحدت بخشیدن را بیاموزید.
معرفی شش خطی
اسم این ششخطی به راستی بر موقعیتی دلالت دارد که گیاهی تازه میخواهد از زمین سر بر آورد و در این آغاز تازه مجبور است به خاک و سنگی که راه رشد او را سد کردهاند فشار بیاورد تا از آنها عبور کند.
با توجه به این معنا این ششخطی موقعیتی را به تصویر کشیده که زمین و آسمان، فرد را به جلو پیش میبرند و این اولین قدم، با سختیهایی همراه است.
این حرکت رو به بالا، بالاخره از سختیها رها میشود و همهی تنشهای ناشی از آن برطرف میشوند؛ مثل گیاهی که سر از خاک بیرون آورده است.
سنجش ششخطی:
«سختی ابتدایی» موفقیت عالی ایجاد میکند،
درستی و محکمی در آن هماهنگ و سودمند است.
چیزی نباید به عهده گرفته شود.
کمک گرفتن برای او هماهنگ و سودمند است.
رشد با سختی عجین است؛ همچون درد زایش.
کشمکشهای زیادی در کار است تا شکل تازهای ایجاد شود و این ریشهی سختیها است.
همه چیز در حرکت است: در عین خطرناکی، با درستی و استواری موفقیتی عالی دست یافتنی است.
در اینجا هنوز چیزی شکل نگرفته و همه چیز تاریک است.
باید دست نگه دارید؛ چون انجام هر کاری پیش از زمان مناسبش فاجعه به بار میآورد. به همین دلیل خیلی مهم است تنها نمانید؛ برای غلبه به هرج و مرج به کمک نیاز دارید.
این دست نگه داشتن به معنای منفعل شدن و کاری نکردن نیست. شما باید بر اساس شهود و راهنماییهای درونی و بیرونی، در انجام شدن کارها همکاری کنید.
تصویر ششخطی:
ابرها و تندر:
نگارهی «سختی ابتدایی».
اینچنین انسان برتر از به هم ریختگیها نظم میسازد.
با توجه به تصویر، در آشفتگیهای «سختی ابتدایی» نظم در پس این آشفتگی وجود دارد.
بنابراین شما باید این اوضاع آشفته را سامان دهید؛ سرنخ را پیدا کرده و از این نخهای سردرگم لباسی زیبا ببافید.
برای اینکه هرکس بتواند جایگاهش را در این بیکرانگی جهان هستی بیابد، لازم است دو کار انجام دهد: تفکیک کند، یکی کند.
گفتارها و نقل قولهای مرتبط با شش خطی:
ایدهی بنیادین این ششخطی زایش و رشد در میان سختی است، همچون بذری که جوانه زده، گیاهی نوپا شده و از درون زمین راهش را باز میکند. کارهای ما، هنوز در مراحل ابتدایی آن، و آسیب پذیر است؛ ما اصلاً نباید تلاشی برای پیش رفتن کنیم، بلکه باید تا زمان بالندگی آنها مراقبشان باشیم. سپس با مراقبت مناسب، این بذر درختی تنومند خواهد شد. سه خطی بالایی، درّه، نیاز به احتیاط را نشان میدهد: اما، اگر ما به این نشانهها توجه کنیم، موفقیتمان تضمین شده است.
«بلوفلد»
ترجمه و توضیح کامل هر شش خط
خط اول:
تردید و مانع.
درست و استوار بودن برای فرد، هماهنگ و سودمند است.
کمک گرفتن برای فرد هماهنگ و سودمند است.
تفسیر خط اول
برخورد با مانع در ابتدای کاری بزرگ، اقتضا میکند برای پیش بردن زور نزنید؛ توقف کرده و تأمل کنید.
با اینحال به هیچ وجه نباید از دنبال کردن هدف خود دست بکشید؛ باید استوار بمانید و همواره هدفتان را در نظر نگه دارید.
پیدا کردن همراهی مناسب مهم است. با پرهیز از خود-رأیی و داشتن روحیهای انسانی، میتوانید همراهی مناسب برای مبارزه با این سختیها را پیدا کنید.
*برخی از خطوط تنها برای رساندن مفاهیم ارائه شده در توضیحات ریچارد ویلهلم آماده شده است.
IF A PERSON encounters a hindrance at the beginning of an enterprise, he must not try to force advance but must pause and take thought. However, nothing should put him off his course; he must persevere and constantly keep the goal in sight. It is important to seek out the right assistants, but he can find them only if he avoids arrogance and associates with his fellows in a spirit of humility. Only then will he attract those with whose help he can combat the difficulties.
خط دوم:
سختیها زیاد میشوند.
اسب و گاری جدا میشوند.
او یک راهزن نیست؛
او میخواهد در زمان مناسب خواستگاری کند.
دوشیزه پاکدامن است.
او نمیپذیرد.
10 سال – سپس او خود میپذیرد.
تفسیر خط دوم
این خط موقعیتی را به تصویر میکشد که شما در سختیها گیر افتادهاید. ناگهان اوضاع تغییر میکند و کمکی ناشناخته از راه میرسد. این باعث میشود فکر کنید او راهزن است؛ ولی کمکم معلوم میشود اینطور نیست.
به هرحال پیشنهاد کمک از طرف شخصی نامرتبط نباید پذیرفته شود، وگرنه ممکن است آزادی ما در تصمیمگیری مخدوش شود.
اگر به خود زمان دهید چیزها کمکم بهبود میابند و آنچه امیدوار بودید اتفاق میفتد.
*برخی از خطوط تنها برای رساندن مفاهیم ارائه شده در توضیحات ریچارد ویلهلم آماده شده است.
We find ourselves beset by difficulties and hindrances. Suddenly there is a turn of affairs, as if someone were coming up with a horse and wagon and unhitching them. This event comes so unexpectedly that we assume the newcomer to be a robber. Gradually it becomes clear that he has no evil intentions but seeks to be friendly and to offer help. But this offer is not to be accepted, because it does not come from the right quarter. We must wait until the time is fulfilled; ten years is a fulfilled cycle of time. Then normal conditions return of themselves, and we can join forces with the friend intended for us.
Using the image of a betrothed girl who remains true to her lover in face of grave conflicts, the hexagram gives counsel for a special situation. When in times of difficulty a hindrance is encountered and unexpected relief is offered from a source unrelated to us, we must be careful and not take upon ourselves any obligations entailed by such help; otherwise our freedom of decision is impaired. If we bide our time, things will quiet down again, and we shall attain what we have hoped for.1
خط سوم:
کسی که بدون جنگلشناس به شکار رود، تنها دستاوردش گم شدن در جنگل است.
انسان برتر نشانههای زمان را درک میکند و ترجیح میدهد ادامه ندهد.
ادامه دادن با سرافکندگی همراه است.
تفسیر خط سوم
وقتی خود را در شرایط سختی میبینید، نباید بدون تأمل و راهنمایی دست به کار شوید.
سرنوشت را نمیتوان دور زد؛ تلاشهای نارس، بدون داشتن راهنمایی لازم، به شکست و سرافکندگی شما منجر میشود.
اگر عاقل باشید ترجیح میدهید پیگیری خود را رها کنید تا با تلاش برای رسیدن به آن، شکست و سرافکندگی برای خود ایجاد کنید.
*برخی از خطوط تنها برای رساندن مفاهیم ارائه شده در توضیحات ریچارد ویلهلم آماده شده است.
If a man tries to hunt in a strange forest and has no guide, he loses his way. When he finds himself in difficulties he must not try to steal out of them unthinkingly and without guidance. Fate cannot be duped; premature effort, without the necessary guidance, ends in failure and disgrace. Therefore the superior man, discerning the seeds of coming events, prefers to renounce a wish rather than to provoke failure and humiliation by trying to force its fulfillment.
خط چهارم:
اسب و گاری جدا میشوند.
به دنبال اتحاد باشید.
رفتن خوشاقبالی به بار میآورد.
همهچیز هماهنگ و سودمند است.
تفسیر خط چهارم
باید وارد عمل شوید ولی توانایی کافی آن را ندارید.
فرصتی برای ایجاد ارتباط به شما پیشنهاد میشود که باید از آن استفاده کنید.
غرور و محافظهکاری کاذب نباید شما را باز دارد.
برداشتن قدم اول حتی اگر به چشمپوشی از خود نیاز داشته باشد، نشانهی روشنایی درونی شماست.
پذیرفتن کمک در زمان مناسب ناشایست نیست.
اگر کمک مناسب پیدا شود، همه چیز خوب پیش میرود.
*برخی از خطوط تنها برای رساندن مفاهیم ارائه شده در توضیحات ریچارد ویلهلم آماده شده است.
We are in a situation in which it is our duty to act, but we lack sufficient power. However, an opportunity to make connections offers itself. It must be seized. Neither false pride nor false reserve should deter us. Bringing oneself to take the first step, even when it involves a certain degree of self-abnegation, is a sign of inner clarity. To accept help in a difficult situation is not a disgrace. If the right helper is found, all goes well.
خط پنجم:
سختیها مبارک هستند.
درستی و محکمی کم، خوش اقبالی به بار میآورد.
درستی و محکمی بسیار، بد اقبالی به بار میآورد.
تفسیر خط پنجم
نمیتوانید نیت خوب خود را نشان دهید و دیگران هر کار شما را بد برداشت میکنند.
در چنین شرایطی باید آهسته و گام به گام پیش روید.
نباید تلاش کنید کارهای بزرگی انجام دهید، چون موفقیت در آن نیازمند اعتماد عمومی است و در این شرایط، با شکست و تیره بختی روبرو خواهید شد.
با وظیفهشناسی و تعهدی که بدون مزاحمت پیش میرود، راه باز میشود و همهی موانع برطرف خواهند شد.
*برخی از خطوط تنها برای رساندن مفاهیم ارائه شده در توضیحات ریچارد ویلهلم آماده شده است.
An individual is in a position in which he cannot so express his good intentions that they will actually take shape and be understood. Other people interpose and distort everything he does. He should then be cautious and proceed step by step. He must not try to force the consummation of a great undertaking, because success is possible only when general confidence already prevails. It is only through faithful and conscientious work, unobtrusively carried on, that the situation gradually clears up and the hindrance disappears.
خط ششم:
اسب و واگن جدا میشوند.
اشکهای خونین جاری میشوند (خون گریه میکند).
تفسیر خط ششم
سختیهای ابتدایی برای برخی بسیار سنگین است. آنها در آن گیر میفتند و راه خروج از آن را نمییابند؛ دستشان را بالا برده و تسلیم میشوند. چنین کنارهگرفتنی بسیار غم انگیز است. کنگفو (کنفسیوس) در این باره مینویسد:
«اشکهای خونین جاری میشود: فرد نباید اینگونه بماند.»
ریچارد ویلهلم، سفر به چین و ای جینگ:
ریچارد ویلهلم(1930 – 1873) که یک مسیحی تمام عیار آلمانی است برای تبلیغ مسیحیت به چین میرود و برای ۲۵ سال تلاش میکند مردم این سرزمین را مسیحی کند. البته موفق به مسیحی کردن یک نفر هم نمیشود!
اما دستاورد ریچارد آشنایی با آموزههای چینی، زبان و فرهنگ این کشور بود که به نوشتن یکی از بهترین ترجمهها، جمعآوریها و توضیحات کتاب ای جینگ(یی چینگ) برای غیر چینی زبانها ختم شد.
ریچارد ویلهلم
کارل یونگ دربارهی ریچارد ویلهلم مینویسد:
او دارای موهبتی بود که (به واسطهی آن) میتوانست بدون تعصب و برای آشکار کردن (عقاید و بینش) ذهنیت یک خارجی (نسبت به مسائل گوناگون) و همدلی کردن به او گوش کند و (اینها) او را قادر میساخت تا گنجینههای فکری چین را در دسترس اروپا قرار دهد. او (هرکاری کرد) نتوانست از شناخت عقلانیت و شفافیت افکار چینی فارغ شود... این (نگاه چینیان به زندگی) او را سخت در برگرفته و مجذوب کرده بود.