سه خطی آب یک ینگ در میان دو یین است؛ نوری در میان تاریکی؛ روحی که درون نفس دمیده شده است و به اسفل السافلین آمده تا مسیر خود را از میان تاریکی‌ها و فراز و نشیب‌ها برای رسیدن به دریای جان طی کند.
آب، نفس، روان

ینگ در میان دو یین

ینگ نمادی از بینش درست و آگاهی است. این ینگ در میان این دو یین مانند آسمانی است که به درون زمین افتاده و سنگینی آن دره‌ای عمیق در میان زمین ایجاد کرده و این نور و آب حیات، مسیر خود را در میان تاریکی‌ها طی می‌کند. و هرکس که بتواند در میان تاریکی‌ها بینش درست خود را حفظ کند، متعادل و در وسط بماند، چالش‌ها و سختی‌ها را به درستی ببیند و بداند این‌ها در واقع انعکاس ذهن خودش هستند، می‌تواند روان و جاری در میان تاریکی حرکت کند، استقامت و تعادل خود را از دست ندهد و به مقصد نهایی و دریای بی‌کران که منشأ ابر، بارش و این رود است بازگردد.

آب، نفس، روان
آب، نفس، روان

روی مثبت آب

روشنایی در میان تاریکی ساختار ذهنی استقامت در میان تاریکی‌ها و سختی‌ها است. این روشنایی در تعادل است و می‌تواند بینش درست خود را در چنین وضعیتی حفظ کند. او می‌داند سختی‌ها و مشکلات ریشه در ذهن خودش دارد و می‌تواند آگاهانه و نگاهی درست مسائل را ببیند، دچار افکار و احساسات نادرست و همراهی با آن‌ها نشود و در مسیر پرورش ذهن و رشد روان و جاری ادامه دهد. از این رو مسائل او را از پا در نمی‌آورند بلکه به پرورش یافتگی و رشد او کمک می‌کنند.

روی دیگر آب

آب روی دیگری دارد و نماد ساختارهای منفی و کاذب ذهن است؛ هوس‌ها، افکار و احساسات نامناسب، عادت‌ها ناکارآمد و هرچیزی که سختی، فشار و حال بد را در فرد ایجاد می‌کند. این ساختارها گرایش رو به پایینی دارند که با گرایش رو به بالای آگاهی و روشنایی در تضاد است. نمونه‌ی این معنا در شش‌خطی‌هایی که آب در پایین است دیده می‌شود. نمونه‌ی ملموس‌تر آن شش‌خطی ششم است که آگاهی و روشنایی آسمان با تاریکی که در واقع همان عادت‌های ذهنی نامناسب نهادینه شده یا افکار و احساسات ناکارآمد است به کشمکش می‌پردازد. داستان مجنون و ناقه که در مثنوی معنوی آمده از نمونه‌های به تصویر کشیده شده‌ی این فضا است.

پایین بودن و ضعف یک روی عدم تعادل و عدم بینش درست

وقتی کسی در رویارویی با سختی‌ها ضعیف و سست عنصر باشد، احساس تنهایی و غم کند، به دنبال دیگری برای یافتن راه نجات باشد و بینش درستی نسبت به زندگی و قوانین آن نداشته باشد، نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند و دچار غم، افسردگی، سستی، ناتوانی، وابستگی به دیگران و احساس قربانی بودن می‌شود. چنین چیزی را در خط پایینی آب می‌توان دید. نمونه‌های آن سه‌خطی پایینی شش‌خطی ۲۹ و ۴۸ است.

زور زدن و تلاش‌های بیرونی به منظور رهایی از مشکلات جلوه‌ای دیگر از عدم تعادل و عدم بینش درست

وقتی فرد هنگام رویارویی با چالش‌ها بینش درستی نداشته باشد، از عدم تعادل رنج ببرد و بخواهد با کارهای بیرونی، فعالیت‌های زورمندانه و تلاش‌های پی در پی از موانع و مشکلات عبور کند، بدون اینکه ضعف و مشکلات خود را بشناسد، به ظرفیت و توانمندی خود آگاه باشد و بتواند درک درستی از وضعیت پیدا کند، نمی‌تواند نگاه و رفتار هماهنگ با وضعیت درونی و بیرونی را به دست آورده و تشخیص درستی بدهد و تصمیم درستی بگیرد. در نتیجه دشواری‌ها پی در پی، بداقبالی‌های بی‌مورد، سختی‌های شدید و رنج‌های سنگینی را تجربه خواهد کرد. چنین چیزی تنها به واسطه‌ی عدم بینش درست و نبود تعادل در فرد به وجود آمده که باعث شده فرد نتواند جاری و روان در مسیرش ادامه دهد. البته جاری و روان بودن به معنی همواره به جلو پیش رفتن نیست و گاهی برای جاری بودن باید به عقب برگشت، در درون ماند و در زمان مناسب به جلو حرکت کرد. درک این نکته یعنی بینش درست و حفظ تعادل.